بسم الله...
آیکون (بلند شدن گرد و خاک از در و دیوار وبلاگ)اوهوم ....
خب یک سال شده که نیومدم اینجا و سال نو شده و چقدر اتفاقات افتاده و خرداد ماه هم که رسیده و...
روزا خوب و بد در حال گذرن و ما هم که به سرعت این روزا داریم می ریم و ...
برای کسی که نیست و اینجا رو می بینه و هست،برای کسی که هست
می نویسم
می نویسم
که
چقدر روزهام بی تو بی فایده است..... خدای من
می دونی که تو مخاطب خاصمی و می خونی...
همه چیز مرتب است.طاقچه ها را هم دستمال نمدار کشیدم و آینه را هم خوب پاک کردم.قاب عکس خاتم را هم نگاهی می کنم و دستم به سمت قرآن می رود.از لای دستمال گلدوزی شده مادر اولین شکوفه های درخت حیاطمان را در می آورم و لابه لای صفحات قرآن می گذارم.
صدای تیک ساعت می آیدو یادم می افتد که نفس های آخر است.نفس های آخر سال 1392.بوی بهارنارنج که فضای اتاق را پر می کند تک تک لحظات سال 92 را نفس می کشم و این یک سال به فاصله پلک زدنی برایم می گذرد.
این روزها عشق تو را تنفس می کنم
با تو هستم ، در هوای تو هستم اما چقدر دور می شوم
وقتی
لحظه ای یادت فراموش می شود.....
ماهی هم لحظه ای بی آب زنده نیست...
حال و روز نوشت:
از قافله راهیان نور شهدا جا موندم.......
این فرد در چه حالتی به سر می برد؟
شاد
غمگین
عصبی
هر سه مورد
از منظر روانشناسی خشم اینطور تعریف می شود:«خشم حالتی عاطفی است که از نظر شدت از تحریک ملایم تا عصبانیت شدید تغییر می کند.» مانند سایر عواطف همراه با تغییرات فیزیولوژیکی و زیست شناختی است. وقتی عصبانی می شوید ضربان قلب و فشار خون شما بالا می رود و نیز سطوح هورمون های مربوط به انرژی مانند آدرنالین و نورآدرنالین افزایش می یابد.
از منظر دینی خشم بدین سان تعریف می شود:خود خشم از موهبتهاى الهى است که به نادرست و بد از آن استفاده مى شود، چرا که خشم عبارت است از: بسیج تمام نیروهاى بدن براى مقابله با مشکل; به عبارت دیگر خداوند خشم را در انسان آفریده است تا بتواند در مقابل تهاجمات از خودش دفاع کند، زیرا اگر در این حالت خونسرد باشد و نیروهاى بدنش بسیج نشود نمى تواند از خودش دفاع کند. بعضى مى گویند: انسان در حال عادّى حدود یک دهم نیروهایش آماده است ولى در حال عصبانیّت قدرتش ده برابر مى شود; یعنى تمام نیروهایش بسیج مى شوند، لذا مشاهده مى شود که بعضى آدمها در حال عادّى شُل و وِل هستند امّا در حال خشم و عصبانیّت پنج نفر هم از عهده او برنمى آیند و نمى توانند او را نگه دارند چرا که همه قدرت او بسیج شده است. لذا این چیزى را که خداوند در انسان آفریده از نعمتهاى اوست ولى باید در جاى خودش مصرف شود; به عبارت دیگر، خشم بر دو قسم است: خشم مذموم، خشم ممدوح و واجب.
در مقابل عاصیان و گناهکاران باید انسان غیرت شرعى داشته باشد و نباید با آنها بى تفاوت بود. آن روایت معروف که، خداوند عده اى از ملائکه ها را براى عذاب قومى فرستاد، ولى آنها مأموریت خویش را انجام نداده برگشتند و عرض کردند: بارالها ما در میان این قوم پیرمرد عابدى را دیدیم که در دل شب بیدار بود و عبادت مى کرد و ما نخواستیم آنها را نابود کنیم، چون آن پیرمرد در میان آنها بود. به آنها وحى شد که دوباره برگردید و آن آبادى را ویران کنید و آن پیرمرد را هم نابود کنید و بعد تعلیل در روایت: «لَمْ یَحْمَرَّ وَجْهُهُ لِغَضَب قَطُّ...;همین پیرمرد عابدى که در نیمه هاى شب عبادت مى کرد، حتّى یک بار هم صورتش سرخ نشده; یعنى براى رضاى خدا در مقابل گناهان خشمگین نشده و به رگ غیرتش بر نخورده است.استاد پناهیان:
علی القاعده " تا خوبها خوبتر نشوند بدها خوب نمی شوند"
چون ضعف ها و نقایص آدمهای خوب مانع علاقه من شدن آدمهای بد به خوب شدن است.
ضمن آن که رشد آدمهای خوب باید راحتتر از ایجاد اصلاح در آدمهای بد باشد،
چون آدم خوب طعم شیرین خوب بودن را باید چشیده باشد.
البته گاهی از اوقات آدمهای بد بهتر از خوبها رشد می کنند و اصلاح می شوند.
برای حال خوب نباید دنبال بهانه بود...
نباید دنبال یه روزی باشیم که حالا شاید حالمون خوب باشه...
همین حالا
همین لحظه
برای تمام داشته ها و نداشته ها
برای بودن
برای زندگی
برای بندگی
برای همین لحظه که حتی شاید پر از درد و غصه باشه
برای توفیق چشم انتظاری قافله سالار...
خـــــــــدایا شــــــــــــکر
حــــــــال مــــــن برای همین نفــــــس کشیدن ها خوب است...
ادامه نوشت:به قول دیالوگ بهرام رادان تو فیلم پل چوبی؛
عشق یعنی حالت خوب باشه...
خدایا به خاطر حال خوبم بی هیچ بهانه شکر...
ساعت 1:51 نیمه شب سوم بهمن ماه
بعد از مدت ها ننوشتن در قافله سالار نصفه شبی دلم برای نوشتن در اینجا تنگ شد
فکر می کنم به این که چرا انسان وقتی کاری می کنه که بعد از اون پشیمان می شه؟؟؟و می دونه که اشتباه کرده ولی باز هم مصره و تو دلش می گه که ای کاش این کار رو انجام نداه بودم......
این انسان چه موجودیه؟؟؟ چقدر پیچیده !!!!
آهای انسان! با توام ! وقتی صدای باید برگردی رو می شنوی پس چرا دوباره چند قدم سرخود به جلو برمی داری که دوباره مجبور بشی برگردی؟؟؟؟؟؟
بابا یه بارم بیا محض رضای خدا بنده باش و این خشم لعنتی رو فرو ببر.......به هیج جای دنیا برنمی خوره ها
فقط یه بار
اول نوشت:
سلام
شهادت امام رضا (ع) رو خدمت محبین و شیعیان آن حضرت تسلیت عرض می کنم .
زیارت با معرفت امام رضا(ع) انشاالله به زودی نصیب همه ارادتمندان بشه.
این حدیث زیبا از امام رضا تقدیم به شما ؛
سه ویژگى برجسته مؤمن
سنّتى از پروردگارش و سنّتى از پیامبرش و سنّتى از امامش.
امّا سنّت پروردگارش، پوشاندن راز خود است،
امّا سنّت پیغمبرش، مدارا و نرم رفتارى با مردم است،
امّا سنّت امامش، صبر کردن در زمان تنگدستى و پریشان حالى است.
پینوشت: انشاالله به این حدیث عامل باشیم.
امام رضا برای ما فقط امام رضا نیست ، برای ما همه چیز است ...
همه خاطرات خوب ما در امام رضا و مشهد الرضا خلاصه می شود و بهترین جای عالم برای ما کنج حرم ضامن آهوست...
هر وقت که دلمان می گیرد هوای حرم به سر داریم و دلمان برای پنجره فولاد پر می کشد............
السلام علیک یا امام الرئوف...
آمدم ای شاه پناهم بده .... خطی امانی ز گناهم بده...
سلام
امروز کتاب گناهان کیبره آیت الله دستغیب رو ورق می زدم که این عنوان نظرم رو جلب کرد
"سالار قافله می ترسد"؛
مطلب جالبی بود و عنوانش هم که با اسم این کلبه خراب ما بی ارتباط نیست...
سالار قافله می ترسد
ای قافله اهل ایمان و تقوی،امیر و قافله سالار شما علی بن ابی طالب(ع) از سفر آخرت مضطرب بوده و به همه اعلان خطر فرمود. شبها در مسجد کوفه با صدای بلند می فرمود:ای مسافران بار سفر خود را ببندید و مهیا باشید بدرستی که گردنه های سخت و منزل های وحشتناک بسیاری در پیش است که ناچار باید از آنها گذشت.
آنگاه می فرمود:آه از کمی توشه و دوری راه و بزرگی فرودگاه.
بلی کثرت مشاغل دنیوی و فرورفتن در شهوات فانی نفسانی بین ما و ائمه ما جدایی انداخته و ربط ما را با ایشان ضعیف نموده است . از حالات شریفه ایشان کم متاثر می شویم و از ملکات فاضله و اخلاق شریفه حضرات کم بهره ایم. خدا نخواهد از ولایت ایشان خارج و داخل در ولایت شیطان شویم مبادا صفت خبیثه غرور که از صفات شیطان است در ما ظاهر گردد و ثابت بماند چون اثر بعضی از گناهان آن است که صاحبش را از ولایت خدا و اهل بیت خارج و در ولایت شیطان داخل می کند و پس از آن حاکم در وجود ایشان شیطان خواهد بود.
پ.ن:
گذرتون که به کتابخونه افتاد کتاب گناهان کبیره رو هم یه نگاهی بندازید...ضرر نمی کنید
باروبندیل سفر رو هم بندید...چیزی جا نمونه!!
الدعا..
وقتی در قیامت پردهها از برابرت برداشته شد؛
آن وقت میفهمی که سرت کلاه رفته است،داداش جون!
آن وقت نه راه پس داری نه راه پیش...
(آیت الله حق شناس)
پ.ن:
تو زندگی بعضی مسیرها رو تا ته باید رفت...
و
تو مسیر بعضی مقاصد هم اصلا از اول نباید رفت چون اگه بری اون وقت مجبور میشی تا آخرش بری و اونجاست که ..نه راه پس داری و نه راه پیش...!! اهــــدنا الصـــــراط المســـــتقیم . . .
_بببخشید آقا !! ببخشید خانوم یه آدرس می خواستم ؛ فکر کنم گم شدم ،
الان دقیقا تو کدوم مسیر زندگی هستیم ؟؟؟؟
اینجا که وایستادیم کجاست؟؟؟ مسیر مسـتقیم یا ...................
راستی تا حالا سرتون کلاه رفته؟؟
جدا شدن از خواسته ها...امیال...
هزار بار هم که در کتاب های درسی و اخلاقی و معرفتی بخونیم که باید از خواسته های نفسانی حذر کرد و تذهیب نفس کرد و.........
اما
تا به این لحطات تو زندگی نرسیم و با این خواسته ها چهره به چهره نشیم نمی فهمیم که این خواسته ها چه جنسی دارند و برای گذر از آنها باید چطور باشیم........................................
بــــــــــــعله!!!!!!!!!!
باید درگیر بشی با نفس ،باید بجنگی!!!!!!!
چی ؟؟؟؟
این حرفا رو زیاد شنیدی؟درسته زیاد شنیدی ولی بشمار تو روز ببین چند بار با این نفس درگیری!؟
با همین مسائل روزمره ات،با همین دوست داشتنی هایی که گذشتن ازشون برات خیلی سخته...آره با همین چیزای به قول خودت دم دستی ان
مخاطب اصــــــــــــــــــــــــــــلــی خودمم:)
گاهی مواقع انقدر تو این مسائل از بعد تئوری غرق می شیم و صاحب سخن می شیم که یادمون میره این مسائل رو یاد گرفته بودیم که تو رفتارهامون پیاده کنیم
مــــــــــحاله که یه روز تا شب به این مسئله مبتلا نباشیم ...اصلا زندگــــــــــــی یعنی همین،اگه بگیم با این موضوع سروکار نداریم یعنی الفاتحه!!!!!!
اصلا تو همین گذر کردن هاست که بزرگ می شیم و شایدم کوچیک...
پینوشت:
1-می شد این نوشته رو بسیار سنگین نوشت و با احادیث زیادی هم آراست که باز هم می شد حکایت همه دانستنی هایمان که عمل نمی نماییم و توجه نمی نماییم ... حالا ما ساده نوشتیم و ساده گفتیم که یادمون بیاد و یه نگاه دیگه بندازیم ... از اون نگـــــــــاه ها:)))
2-مطمئنم که همه مبانی اصلی مبارزه با نفس و این مسائل رو از برن و با نمره عالی پاس کردن امـــــــــا نمره گذر کردن واقعی از نفس اماره و توجه دقیق تر به این موضوع دیگه با خودتون .....
3- الدعا...بسیار زیاد
قلب دائم در اضطراب است؛
تا مادامی که به حق اصابت بکند. وقتی که به حق اصابت کرد؛ آرام میشود، داداش جون!
(آیت الله حق شناس)
پ.ن:از لحظه ای که از خواب بیدار می شیم تا لحظه ای که به خواب می ریم،هر روز و هر روز به دنبال این هستیم که قلب آرامی داشته باشیم...
اما
گاهی راه رو اشتباه می ریم و به جای اصابت به حق به چیزای دیگه !!!!!!!! اصابت می کنه....
یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعی إِلى رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً فَادْخُلی فی عِبادی وَ ادْخُلی جَنَّتی» فجر/30-27.
مکاشفه در آینه...
تقدیم به قافله سالار
مستی نه از پیاله نه از خم شروع شد
از جاده ی سه شنبه شب قم شروع شد
آیینه خیره شد به من و من به آیینه
آنقدر خیره شد که تبسم شروع شد
خورشید ذره بین به تماشای من گرفت
آنگاه آتش از دل هیزم شروع شد
وقتی نسیم آه من از شیشه ها گذشت
بی تابی مزارع گندم شروع شد
موج عذاب یا شب گرداب؟! هیچ یک
دریا دلش گرفت و تلاطم شروع شد
از فال دست خود چه بگویم که ماجرا
از ربنای رکعت دوم شروع شد
در سجده توبه کردم و پایان گرفت کار
تا گفتم السلام علیکم... شروع شد
پ.ن:الدعا ... بسیار زیاد
آن قدر در آرامگاه قبر بخوابی که استخوانت بپوسد .
فرصت را مغتنم بشمار داداش جون!
تا که زود است بزن بر دامن صاحب دلی دست
(آیت الله حق شناس)
پ.ن: این روزها برای این که از زندگی فرار کنیم مـــــــــــــــی خوابیــــــــــم
راستی روزی چند ساعت کار مفید داریم برای زمینه سازی ظـــــــهور؟؟؟
اگر بخواهیم یک سال دیگه مثل 25 خرداد شکل نگیره باید بجای اینکه روزی 16 ساعت تفریح و استراحت و فقط بیدار موندن باشه؛ روزی 16 ساعت کار کنیم و اینم شکل میگیره ان شاء الله - دانشجوی نخبه خادم الرضا مرحوم معین رئیسی
(برگرفته شده از partovian.ir)
بعضی ها اعمال خوب انجام می دهند ،
اما اگر کار حرامی هم پیش بیاید روی گردان نیستند.
این گونه اعمال نتیجه ندارد،داداش جون!
گناه کردن عمل های خیر را از بین می برد.
(آیت الله حق شناس)
پ.ن:حواسمون باشه که این شبا هیات رفتن هامون رو حفظ کنیم و حسینی بمونیم و حسینی بمیریم...
اگه اهل هیات و روضه باشیم و تو مجالس دیگه هم دیده بشیم ...!!!!!!!!!
اون وقت می شیم شبیه این عکس !!!!
میشه هم اهل کاروان حسین بود و هم اهل کاروان یزید؟؟؟
داداش جون! در یکدل دو دلبر دو دلبر نگنجد...
چند روز پیش تو نمایشگاه کتاب دانشگاه امام صادق چشمم به کتابی افتاد که عنوانش جالب بود
کتاب "چند جمله برای دل تو داداش جون"
کتاب رو خریدم و در عرض ده دقیقه هم خوندم . موضوع کتاب داداش جون ، جملاتی کوتاه از مرحوم آیت الله حق شناسه(ره) که خیلی خلاصه نوشته شده
ان شاالله هر بار یکی از جملات این کتاب رو می زارم تا شما هم استفاده کنید.
گاهی انقدر شیفته و محب می شویم که حاضریم جان را فدا کنیم ...
گاهی به اندازه ای محب می شویم که می توانیم تا آخر راه برایش بمانیم ...
گاهی به اندازه ای محب می شویم که حاضریم دارایی مان را برایش بر باد دهیم ...
گاهی به اندازه ای شیفته می شویم که حاضریم بهترین لحظات زندگی مان را صرفش کنیم...
می بینی !
محب بودن هم مراتبی دارد
اما
نگاه کن به دلت و بگو
حب حسین (ع) ، حسینی که این شب ها و روزهایت را با ذکرش نفس می کشی در کدام مرتبه است و حاضری برای این حب چیکار کنی؟؟؟؟
حاضری برایش از گناهی صرف نظر کنی یا ....؟؟؟
نمی دانم .. جواب بماند با دلت ...
امروز خدا دوباره وقت داد...دوباره فرصت فکر کردن و برگشتن داد؛
از شب های قدر تا امروز هر روز دور خودمون چرخیدیم و دنبال حال خوب بودیم،بعضی روزها خوب بودیم و بعضی روزا هم دل گرفته ، اما امروز فرصت بود که حال خوبی که دنبالش هستیم رو دوباره پیدا کنیم...
خدا رو شکر
از قافله ی عشاق جا نموندیم..و به گرد راهشون رسیدیم
امروز عرفه بود و نوای یا رب یا رب در ملکوت طنین انداز...
اسم قافله که میاد اولین چیزی که به ذهنمون میرسه یه کاروانه که مثلا یه عده آدم رو شتر سوارن و دارن به جایی مسافرت می کنن،اون هم تو ایام قدیم که این شکل مرسوم سفر بوده و وقتی هم که اسم قافله سالار میاد یاد رئیس این قافله می افتیم که جلوی کاروان حرکت می کنه و مسئول این گروهه.
اما می خوام بگم این داستان قافله و قافله سالاری فقط برای قدیما نبوده و الان هم هر کروم از ما تو یه قافله ای در حال حرکتیم و به سمت آینده می ریم و بدون شک قافله ای که باهاش در حال حرکتیم یه قافله سالاری هم داره که ما پشت اون حرکت می کنیم.
اصلا امکان نداره کسی ادعا کنه که بی قافله داره حرکت می کنه...از زمان خلقت بشر تا آخرین روز دنیا این داستان پابرجاست ؛
ممکنه مدل هر کس و قافله هر گروه یه تیپی باشه اما هست...
تا حالا فکر کردی که تو چه قافله ای هستی و با چه گروهی داری به پیش میری ؟ راستی قافله سالارت کیه ؟
گاهی باید یکی باشه تا مثل ماشینی که تو جاده مونده هلت بده تا حرکت کنی .....
من هم مونده بودم ،که با هل دادن به نوشتن این کلمات رسیدم.
ممنون از این که نزاشتید تو جاده بمونم