جدا شدن از خواسته ها...امیال...
هزار بار هم که در کتاب های درسی و اخلاقی و معرفتی بخونیم که باید از خواسته های نفسانی حذر کرد و تذهیب نفس کرد و.........
اما
تا به این لحطات تو زندگی نرسیم و با این خواسته ها چهره به چهره نشیم نمی فهمیم که این خواسته ها چه جنسی دارند و برای گذر از آنها باید چطور باشیم........................................
بــــــــــــعله!!!!!!!!!!
باید درگیر بشی با نفس ،باید بجنگی!!!!!!!
چی ؟؟؟؟
این حرفا رو زیاد شنیدی؟درسته زیاد شنیدی ولی بشمار تو روز ببین چند بار با این نفس درگیری!؟
با همین مسائل روزمره ات،با همین دوست داشتنی هایی که گذشتن ازشون برات خیلی سخته...آره با همین چیزای به قول خودت دم دستی ان
مخاطب اصــــــــــــــــــــــــــــلــی خودمم:)
گاهی مواقع انقدر تو این مسائل از بعد تئوری غرق می شیم و صاحب سخن می شیم که یادمون میره این مسائل رو یاد گرفته بودیم که تو رفتارهامون پیاده کنیم
مــــــــــحاله که یه روز تا شب به این مسئله مبتلا نباشیم ...اصلا زندگــــــــــــی یعنی همین،اگه بگیم با این موضوع سروکار نداریم یعنی الفاتحه!!!!!!
اصلا تو همین گذر کردن هاست که بزرگ می شیم و شایدم کوچیک...
پینوشت:
1-می شد این نوشته رو بسیار سنگین نوشت و با احادیث زیادی هم آراست که باز هم می شد حکایت همه دانستنی هایمان که عمل نمی نماییم و توجه نمی نماییم ... حالا ما ساده نوشتیم و ساده گفتیم که یادمون بیاد و یه نگاه دیگه بندازیم ... از اون نگـــــــــاه ها:)))
2-مطمئنم که همه مبانی اصلی مبارزه با نفس و این مسائل رو از برن و با نمره عالی پاس کردن امـــــــــا نمره گذر کردن واقعی از نفس اماره و توجه دقیق تر به این موضوع دیگه با خودتون .....
3- الدعا...بسیار زیاد
قلب دائم در اضطراب است؛
تا مادامی که به حق اصابت بکند. وقتی که به حق اصابت کرد؛ آرام میشود، داداش جون!
(آیت الله حق شناس)
پ.ن:از لحظه ای که از خواب بیدار می شیم تا لحظه ای که به خواب می ریم،هر روز و هر روز به دنبال این هستیم که قلب آرامی داشته باشیم...
اما
گاهی راه رو اشتباه می ریم و به جای اصابت به حق به چیزای دیگه !!!!!!!! اصابت می کنه....
یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعی إِلى رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً فَادْخُلی فی عِبادی وَ ادْخُلی جَنَّتی» فجر/30-27.
مکاشفه در آینه...
تقدیم به قافله سالار
مستی نه از پیاله نه از خم شروع شد
از جاده ی سه شنبه شب قم شروع شد
آیینه خیره شد به من و من به آیینه
آنقدر خیره شد که تبسم شروع شد
خورشید ذره بین به تماشای من گرفت
آنگاه آتش از دل هیزم شروع شد
وقتی نسیم آه من از شیشه ها گذشت
بی تابی مزارع گندم شروع شد
موج عذاب یا شب گرداب؟! هیچ یک
دریا دلش گرفت و تلاطم شروع شد
از فال دست خود چه بگویم که ماجرا
از ربنای رکعت دوم شروع شد
در سجده توبه کردم و پایان گرفت کار
تا گفتم السلام علیکم... شروع شد
پ.ن:الدعا ... بسیار زیاد
آن قدر در آرامگاه قبر بخوابی که استخوانت بپوسد .
فرصت را مغتنم بشمار داداش جون!
تا که زود است بزن بر دامن صاحب دلی دست
(آیت الله حق شناس)
پ.ن: این روزها برای این که از زندگی فرار کنیم مـــــــــــــــی خوابیــــــــــم
راستی روزی چند ساعت کار مفید داریم برای زمینه سازی ظـــــــهور؟؟؟
اگر بخواهیم یک سال دیگه مثل 25 خرداد شکل نگیره باید بجای اینکه روزی 16 ساعت تفریح و استراحت و فقط بیدار موندن باشه؛ روزی 16 ساعت کار کنیم و اینم شکل میگیره ان شاء الله - دانشجوی نخبه خادم الرضا مرحوم معین رئیسی
(برگرفته شده از partovian.ir)